چین؛ خاستگاه چای
در نگاهِ اسطورهشناختی، چای نامِ درختِ مقدسی است که 2737 سال پیش از میلاد مسیح، خود را بر شن نونگ [1]امپراتور چین آشکار ساخت. افسانه چنین میگوید که برگهای درختِ چای بطور اتفاقی در کتری آب جوشان افتادند. امپراتور از آن نوشید و چای را کشف کرد! میتولوژی شرقی حاکی از باورِ رایج دیگری نیز است که خصلت افسانهگویی نیرومندتری در خود دارد؛ یک راهب برای مراقبه به کوه میرود و عزمِ آن دارد که هفت سال چشم بر هم ننهد اما درست پیش از پایان سال هفتم به خواب میرود. راهب در نخستین صبحِ پس از شکستِ مراقبه، خشمگین از ناتوانی خویش، پلکهایش را میبُرد و بر خاک میافکند. پلکها در خاک ریشه میکنند و گیاه سبز میشود. مراقبۀ ناتمام در پیکرِ چای از زمین میروید و عصارۀ بیداریِ ابدی از آن استخراج میگردد!
در بیرون از جهانِ افسانه، دیرینهشناسان و جامعهشناسان، ردِ چای را تا چین باستان دنبال کردهاند. و نظر عمومی بر این است که باید برای نخستین مواجهۀ اجتماعی با چای بیش از پنج هزار سال قدمت قائل باشیم. بدین ترتیب پژوهشِ علمی زمینۀ مادّی شکلگیری افسانه را روشن میکند.
اگر چه چای ابتدا و برای زمانی به درازای قرنها، تنها بعنوان گیاهی دارویی در درمان به روش باستانی و نیز در مراسم آیینی بودیسم [2]بکار میرفته است، اما در حدود قرن پنجم تا ششم پس از میلاد مسیح، مصرف آن بعنوان یک نوشیدنی فرحبخش آغاز شد. و در همین دورۀ زمانی بود که چاینوشی به عنصری از فرهنگ چین بدل گشت. در سال هشتصد میلادی، لو یو [3]نخستین کتاب توصیفی راجع به چای را نگاشت. رسالهای تحتِ عنوانِ چا چینگ[4]، که در انگلیسی آن را کلاسیکِ چای مینامند. کتابی با چندین سرفصل، مشتمل بر کشت، فرآوری، آمادهسازی و آداب نوشیدنِ چای. اثری به معنای واقعیِ کلمه کلاسیک!
در حدود قرن دوازدهم میلادی در چین چای آنقدر اهمیت یافته بود که بر تجارتِ آن مالیات وضع شد و رونقِ صادرات آن از کانالِ جادۀ ابریشم، موجب شد امپراتوری سونگ[5] تجارت چای را ملّی اعلام کند. گرچه ملّی شدن در آن دوره تاریخی مرادفِ معنای امروزین این عبارت نیست. اما بیانگرِ اعمالِ نوعی انحصار و کنترلِ دولتی بر تجارت چای در امپراتوری سونگ است. دربارِ چین چای را در انحصار داشت و آن را به همسایگان و از جمله به قبایل ساکن کوهستان عرضه میکرد؛ مبادلۀ چای در برابر اسب. ذخیرۀ انبارهای چای و نمک بواسطۀ ارزشِ مبادلهای این دو کالا، چنان اطمینانبخش بود که دولت از آنها بعنوان پشتوانۀ چاپ اسکناس بهره میبرد.
ژاپن؛ خانۀ دوم چای
چای دو سفرِ تاریخی به ژاپن کرد. یک بار به افسانهها پیوست و دیگر بار تقدیس شد!
نخستین مواجهۀ ژاپن با چای از آن یک نوشیدنی ملّی نساخت و برای چند سده به فراموشی سپرده شد اما پس از آن در هالهای مقدس باز گشت و جدّی گرفته شد. اهمیتِ چای نه تنها بواسطۀ ارزشِ مصرفی و سودآوریِ تولید در چین، بلکه همچنین بواسطۀ کارکردِ آن در تبلیغِ مذهبی و بعنوان یک میانجی در مراسم آیینی بودیسم در ژاپن انعکاس یافت. یک راهب ژاپنی به نامِ اِیسای [6]تخمِ چای را از چین به ژاپن آورد.
کشتِ چای به گونهای که میرفت تا به فرهنگِ کشاورزیِ ویژۀ خود در ژاپن تبدیل شود، در پیرامونِ صومعۀ اِیسای آغاز شد و توسطِ مبلغینِ رینزای[7] -که انشعابی از یک مکتبِ ذن بودیستی بود- توسعه یافت.
نتیجه آنکه تاریخ چای در ژاپن به ذن-بودیسم گره خورد و با هنر و مضامین آیینی در هم آمیخت. چاینوشی به سرعت فاصلۀ دربار سلطنتی و صومعهها را تا اعماق جامعه پیمود و به نوشیدنی محبوب تودهها بدل شد.
چای چگونه جهانی شد؟
در میان دیگر همسایگانِ چین، مغولها که در برابرِ اغلب غذاهای چینی مقاومت نشان میدادند، چای را از این قاعده مستثنی کردند. استقبال از چای در مغولستان فوقالعاده بود؛ چین برای تسهیل تجارتِ چای، کشت آن را به نواحی شمالی کشور گستراند. چایهای صادراتی به جامعۀ مغول به صورت مکعبهایی پرس میشد که هم نگهداری و هم حمل چای را آسان میکرد. مغولها از این بستههای چای همچون واحد معینی از ارزشِ مبادلهای بهره بردند. این آجرهای چای تا سال 1920 بجای پول برای مغولها عمل میکرد.
اما نخستین اشاره به چای در بیرون از همسایگی چینیها و ژاپنیها، ثبتی است که تاریخِ چای را در سال 850 پس از میلاد به جهان عرب مرتبط میکند. همچنین به روایت اسناد تاریخی، دریانوردان عرب نخسین کسانی بودند که احتمالا در 1559 میلادی چای را از طریق ونیز به اروپاییان معرفی کردند. هرچند برخی از ثبتهای تاریخی به ادعای متفاوتی مبنی بر پیشگامی نیروی دریایی پرتغال در انتقال چای از چین به اروپا اشاره میکنند، بدون رد یا اثبات آن میتوان پذیرفت که پرتغال در قرن شانزدهم نقش مهمی در تجارت چای به اروپا داشته است. به هر ترتیب چای از این زمان به بعد بود که لیسبون، لاهه، پاریس، سرزمینهای بالتیک و بتدریج سراسرِ اروپا را پیمود.
در سال 1650 دولت هلند چای را به نیو آمستردام معرفی کرد. شهری که بعدا نیویورک نام گرفت. زمانی که انگلیس مستعمره را تصرف کرد، مصرف چای در نیویورک بیش از مصرف چای در کلّ انگلستان بود. رقابتِ امپریالیستی بر سرِ بازارِ مصرف چای بالا گرفت. سرمایهداری درونِ مستعمره ترجیح میداد همچنان به خرید چای از هلند ادامه دهد، زیرا هلند چای را به مراتب ارزانتر از کمپانی هند شرقی [8]میفروخت. کمپانی هند شرقی مهمترین انحصار تجاری انگلیس در آسیا بود. پس از این زمان بود که چای در درون بریتانیا نیز محبوبیت عام یافت. چای جای قهوه را گرفت و قهوهخانهها چای سرو کردند. اکنون نوشیدن چای و مطالعۀ روزنامه در کافه یک فیگور مد روزِ مردان انگلیسی به حساب میآمد. چیزی خوشایندِ نویسندگان، وکلا، تاجران و نظامیان. زنان انگلیسی اما هنوز در بیرون از خانه نمیتوانستند چای بنوشند. مدتی بعد گروههای مختلطِ چاینوشی برای مردان و زنان انگلیسی با تاسیس تیگاردن ها باب شد. مهمانیهایی در باغ حول میزِ سرو چای.
امپراتوری روسیه تزاری منزلگاهِ تاریخی نوینی برای چای بود. سرزمین پهناوری که کاروانِ چای میباید برای رسیدن به آن یازده هزار مایل راهِ زمینی را طی میکرد. گویی در روسیه نیز مقدر بود برای حدود دویست سال یک کالای لوکس باقی بماند. نوشیدنی گرانی که تنها طبقۀ اشراف از آن برخوردار بودند. تاسیس راه آهن در آغاز قرن بیستم به این امتیاز پایان داد. چای ارزان شد و در گنجههای مردم معمولی جای گرفت. سماورها پا به تاریخ گذاشتند. روسیه درگیرِ انقلاب شد. چای به میتینگهای زیرزمینی رفت و در بحثهای سوسیالیستی شرکت کرد. هرچه ودکا رخوت و سستی میآفرید، چای به هوشیاری و جدیتِ بحثها میافزود. گیاهِ مقدسِ افسانههای شرقی، اکنون دیگر اروپایی، مدرن و انقلابی شده بود. بوی چای در موسیقی راخمانینف در آمیخت. به کتابخانهها، مزارع و آشپزخانههای اشتراکی راه یافت. بر تمبرها و پوستر ها نقش بست. و دو مرتبه با فیگوری از روشنفکری چفت شد. دیگر اما نه در انحصار اشراف و نه در کافههای لوکس. بلکه میانِ بازماندگانِ جنگ جهانی و در صفِ طویل سینمای چاپلین.
چای؛ نوشیدنی داغی که از برودت تاریخ میکاست و بر پهنۀ آمالِ بشری به خاور میانه، آفریقا و آمریکا سفر میکرد...
[1] Shen Nong
[2] Buddhism
[3] Lu Yü
[4] Ch'a Ching
[5] Song dynasty
[6] Myōan Eisai
[7] Rinzai school
[8] East India Company (EIC)